لیله القدر
استاد محمد رضا حكيمى در مورد اين شب گفتارى ارزنده دارد كه ذيلا به قسمتى از آن اشاره مى شود:
((آن شب كه بايد شكوائيه هجران را در نورديد و به اميد وصل و ديدار بيدار نشست و از جام طهور ((سلام )) تا ((مطلع فجر)) سرمست بود، كدام شب است ؟
آن شب ، كه شاعر حافظ قرآن با الهام گرفتن از قرآن آن را ((شب وصل )) مى نامد و نامه هجران را در آن شب طى شده و پايان يافته مى خواند، كدام شب نورانى و دل افروز است ؟
شبى كه بايد در عاشقى ثابت قدم بود، در طلب كوشيد و بيدار ماند و ديدار جست و احيا گرفت و به نيايش پرداخت و كار خير كرد و صالحات به جا آورد و به نيازمندان رسيد و دانايى طلبيد و مذاكره علم كرد؛ شبى كه در آن ، كارى بى اجر نخواهد ماند.
شبى كه بايد به ياد روى آن محبوب عزيز، آن يار آواره از ديار و پنهان رخسار، با دردمندى هاى عاشقانه ناليد و ديدار روى او را از خداى طلبيد...
شب وصل است و طى شد نامه هجر(2)
سلام فيه حتى مطلع الفجر
شب قدر، شب جدايى اولياء الله و اولياى شيطان است .
((آن شب كه بايد شكوائيه هجران را در نورديد و به اميد وصل و ديدار بيدار نشست و از جام طهور ((سلام )) تا ((مطلع فجر)) سرمست بود، كدام شب است ؟
آن شب ، كه شاعر حافظ قرآن با الهام گرفتن از قرآن آن را ((شب وصل )) مى نامد و نامه هجران را در آن شب طى شده و پايان يافته مى خواند، كدام شب نورانى و دل افروز است ؟
شبى كه بايد در عاشقى ثابت قدم بود، در طلب كوشيد و بيدار ماند و ديدار جست و احيا گرفت و به نيايش پرداخت و كار خير كرد و صالحات به جا آورد و به نيازمندان رسيد و دانايى طلبيد و مذاكره علم كرد؛ شبى كه در آن ، كارى بى اجر نخواهد ماند.
شبى كه بايد به ياد روى آن محبوب عزيز، آن يار آواره از ديار و پنهان رخسار، با دردمندى هاى عاشقانه ناليد و ديدار روى او را از خداى طلبيد...
شب وصل است و طى شد نامه هجر(2)
سلام فيه حتى مطلع الفجر
دلا در عاشقى ثابت قدم باش ... كه در اين ره نباشد كار بى اجر
برآ اى صبح روشندل خدا را ... كه بس تاريك مى بينم شب هجر
دلم رفت و نديدم روى دلدار ... فغان از اين تطاول ، آه از اين زجر(3)
برآ اى صبح روشندل خدا را ... كه بس تاريك مى بينم شب هجر
دلم رفت و نديدم روى دلدار ... فغان از اين تطاول ، آه از اين زجر(3)
حافظ در اين غزل به ويژه با تضمين كلمات قرآنى (سوره قدر) همه و همه به اين
معانى اشاره دارد: ((شب قدر)) و رابطه آن با امام و غيبت ، ثابت قدم بودن
در عاشقى ، اگر چه مشكلات در كار باشد آرزوى ظهور و دميدن صبح وصال به اميد
رهايى از شب تاريك هجران و سرانجام شكوه از طولانى بودن دوران فراق ....
آرى ، حافظ از دورى و مهجورى يار مى نالد، اما با نظر به حقيقت امر مى خواهد تا همگان در راه عشق و عاشقى ، ثابت قدم باشند.(4)شب قدر، شب جدايى اولياء الله و اولياى شيطان است .
+ نوشته شده در پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۰ ساعت 11:51 توسط م مرادیه
|